پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
زبان «دَري» در« ميان ولايت» باخرز قديم
آقاي دكتر عبدالرئوف نصيري جوزقاني و خانم حميده نيك قدمي و آقاي دين محمد عطايي، كتابي ارزشمند با عنوان « زبان دري، زبان مادري مردمان باخرز قديم» منتشر كرده اند كه دفتر نخست آن به جمع آوري و بيان برخي از ضرب المثل ها و كنايه ها با تاكيد بر گويش دَري ميان ولايت باخرز، اختصاص يافته است.
ضرب المثل ها وكنايه ها، يكي از منابع مهم شناخت فرهنگ و نگرش عمومي مردم در مناطق مختلف ايران و جهان است. هر ضرب المثل خلاصه اي از چند كتاب و يا صدها سال تجربه زيسته است كه با روان ترين و عاميانه ترين شكل ممكن بيان مي شود و البته مخاطب خاص خود را دارد و اصطلاحا « آنكه بايد بگيريد، مي گيرد».
ضرب المثل ها و كنايه ها، به نوعي زبان رمز و راز تاريخي ايرانيان هم به حساب مي آيد. در بيشتر مواقع كه فردي نمي خواهد فاش گويي كند و يا تذكر و توصيه اي را آشكارا بيان كند، به ابزار ضرب المثل و كنايه متوسل مي شود و در قالب نظم و نثر، آنچه بايد بگويد را مي گويد.
در ميان مردمان جام و باخرز هم با توجه به قدمت تاريخي اين مناطق، كنايه ها و ضرب المثل هايي موجود است كه بعضا تحت عنوان فرهنگ عامه مورد بررسي قرار گرفته است اما بطور قطع، بخش زيادي از آن، هنوز مكتوب و ثبت نشده است و بيم آن مي رود كه با بر اثر تغيير نسلي، از بين برود و چنين ذخيره فرهنگي، نابود شود.
آقاي دكتر عبدالرئوف نصيري جوزقاني و خانم حميده نيك قدمي و آقاي دين محمد عطايي، كتابي ارزشمند با عنوان « زبان دري، زبان مادري مردمان باخرز قديم» منتشر كرده اند كه دفتر نخست آن به جمع آوري و بيان برخي از ضرب المثل ها و كنايه ها با تاكيد بر گويش دَري ميان ولايت باخرز، اختصاص يافته است.
تهيه اين همه ضرب المثل به ترتيب حروف الفبا و نشانه گذاري حروف و شيوه تلفظ آنها، حقيقتا كاري بزرگ و سترگ و شايسته قدرداني است. مهمتر از همه اينكه، يك چنين كاري را بصورت سه نفري و اصطلاحا تيمي انجام داده اند؛ اقدامي كه بسياري از ما ايراني ها از انجام آن ناتوانيم.
از جمله ويژگي هاي مهم و متفاوت اين كتاب اينكه، بر يك حوزه خاص جغرافيايي تحت نام « ميان ولايت باخرز» تمركز كرده اند. باخرز قديم به سه منطقه بالا ولايت، ميان ولايت و پايين ولايت تقسيم مي شد. «ميان ولايت» مجموعه روستاهاي حدفاصل شهر باخرز تا شهر تايباد فعلي را در بر مي گيرد كه در كتاب حاضر، ضرب المثل هاي رايج در ميان مردمان آن، با گويش فارسي دري استخراج شده است. فرهنگ عامه مردم ميان ولايت در مقايسه با بالاولايت و شهر تايباد فعلي تا حد زيادي ناشناخته مانده است و اين كتاب، گامي ارزشمند در اين راستا به حساب مي آيد.
در باخرز البته همچنان شاهد تنوع لهجه ها هستيم. به عنوان مثال لهجه مردم همت آباد و ارزنه در بالا ولايت با هم تفاوت هاي اساسي دارد كه يكي از دلايل مهم آن، شايد حضور دو ايل بزرگ و مهاجر قرايي ( با ريشه تركمني در همت آباد) و زنگنه ( با ريشه كردي در ارزنه) باشد.زبان ها، لهجه ها و گويش ها سه موضوع متفاوت است كه بايد بطور جداگانه در منطقه باخرز و جام مورد بررسي قرار گيرد.
همانطور كه در اين كتاب مشاهده مي شود، برخي ضرب المثل ها، ريشه هاي ملي دارد كه كاربرد آن در كل ايران، متداول است اما برخي از آنها صرفا در منطقه باخرز و بعضا حتي در ميان ولايت باخرز، استفاده مي شود. ضرب المثل هاي خاص مردم باخرز و جام متاسفانه رو به فراموشي است و فقط نشر چنين آثاري مي تواند به حفظ آنها كمك كند.
در ادامه چند نمونه از ضرب المثل هاي كتاب را مرور مي كنيم كه مختص همان مناطق باخرز است و از شما دعوت مي كنيم كه اين كتاب را تهيه و مطالعه نماييد. فراموش نكنيم با خريدن چنين كتاب هايي است كه مي تواند انتشار آنها استمرار داشته باشد:
————————–
آش همسَيَر ك مُخُري، نُخُد خُر بِ نَم كُ
(آش همسايه را كه مي خوري، نخود خود را به نم كن)
يعني وقتي كسي براي تو خدمتي انجام مي دهد، تو نيز آماده خدمت رساني به او و جبران زحماتش باش
———————————-
اَجَل سگ كِ بِ سَر مِرِسَ، نُون چُپُور مُخُرَ
(وقتي اجل (زمان مرگ) سگ فرا مي رسد، نان چوپان را مي خورد)
اين ضرب المثل، كنايه از خيانت به ولي نعمت است كه ممكن است به قيمت آبرو و جان انسان تمام شود
—————————————-
اگر خُويِ دِرَ، بُويِ هُم دِرَ
(اگر بدخلقي دارد، دلسوزي هم دارد)
كنايه از آدمي كه به رغم اخلاق تند داشتن، احترام داري و مسئوليت پذيري دارد
——————————————
اگر خِدَي كُلُوچ بِ تِنُور بِري، نيم سوز بالا مي يي
(اگر به خاطر نان نيم پختي كه در خاكستر افتاده) سر در تنور كني، خود تو هم نيم سوز بالا خواهي آمد
كنايه از اينكه هم نشيني با افراد بد، پستي و حقارت به بار مي آورد
—————————————————–
از بِد سِب مَي يَ
(از درخت بيد و انتظار چيدن ميوه سيب دارد)
كنايه از امر محال و بيهوده، توقع بي جا داشتن
—————————–
بِ سگ مِگَ بگير، بِ گُرگ مِگَ بِجي
(به سگ مي گويد بگير، به گرگ مي گويد فراركن)
كنايه از دو رويي و نفاق با سنگ اندازي در جلوي ديگران
—————————————————–
بُز غَلَ وَغ كِردَ پي نَكِردَ
(بزغاله وغ كرده، پي نكرده است)
كنايه از اينكه اگر چه نوجوان به بلوغ رسيده است اما هنوز به بلوغ فكري كامل نرسيده است.
————————————————-
تِفليك لاجي
(تعارف لاژي)
منظور تعارف به شيوه مردم لاژ خواف كه زباني و صوري بوده است { نظير تعارف شاه عبدالعظيمي در ميان مردم تهران)
————————————————————
چراغ ديشو از تُ بودَ
(چراغ ديشب از تو بوده است)
كنايه از تازه متولد شدن و به كسي گفته مي شود كه سعي مي كند سن خود را كم نشان دهد
اين كتاب براي نوبت اول در سال 1389 توسط انتشارات پاليز سخن منتشر شده است