پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

صوفيان و صنعتگران
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

صوفيان و صنعتگران؛ نگاهي به رابطه تاريخي نيروهاي مذهبي و نيروهاي توليدي در ايران

كمك صوفيه و عرفا به اهل صنعت عموما از طريق برگزاري «آئين فتوح» در خانقاهها و يا بازارها  انجام مي شد.« فتوحات»، مقادیر نقدی و غیرنقدی، مثل غذاهایی بود که برای اهل خانقاه فرستاده میشد (3). در مواقعي هم صوفي ها واسطه اطعام مساكين توسط اهل صنعت و كسبه مي شدند. صوفي ها هم به نام باني مجلس اصطلاحا كمر مي بستند و اين باعث افزايش ارزش و حرمت باني مجلس و صاحب آن حرفه مي شد

نسبت ميان «فرهنگ» و «صنعت» از چند زاويه قابل تحليل و تبيين است كه يك منظر از آن، بررسي نقش و تاثير دين، مذهب و نيروهاي مذهبي بر فرماسيون توليدي و بوي‍ژه مناسبات ميان اهل فرهنگ با صاحبان صنايع و مشاغل توليدي است.

سنجش نسبت ميان اين دو پديده، البته بحث ظريف و دامنه داري است. به طور طبيعي در همه ادوار تاريخي روابط و مناسباتي ميان شارحان و مبلغان مذهبي و صاحبان كسب و كار و حِرَف مختلف وجود داشته است اما در انديشه سياسي مدرن غرب، براي نخستين بار « فردريش هِگِل» به تبيين تئوريك اين موضوع پرداخت. او متاثر از«نظريه مُثُل افلاطون» باور داشت كه همه چيز، ابتدا از «ايده» و متافيزيك شروع مي شود و سپس به «ماده» شكل و صورت فيزيكي مي بخشد.

« ايده ي» مورد نظر هگل، مجموعه اي از عقايد، سنت ها و  باورهايي بود كه امروزه «فرهنگ» ناميده مي شود. «ماكس وبر» همين عقيده را بسط داد تا جائيكه مدعي شد كه فرهنگ و بوي‍ژه اديان و مذاهب نه تنها بر شكل گيري تمدن صنعتي غرب تاثير داشته، بلكه ظهور نظام سرمايه داري نيز به واسطه تفسيرهاي جديد لوتر و كالون از مذهب كاتوليك و ظهور پروتستانيسم ممكن شده است.

«كارل ماركس» اين نظريه هگل را برعكس كرد تا ثابت كند كه اتفاقا تمدن صنعتي غرب، نتيجه غلبه و سلطه« ماده» بر «ايده» است. به نظر ماركس، تحولات اقتصادي و صنعتي و پيدايي نيروي نوظهوري به نام « بور‍ژوازي»، همه مناسبات فرهنگي قديم را تحت تاثير قرار داده است. جمله معروفي دارد كه بورژوازي همه چيز را « دود كرد مي كند و به هوا مي فرستد».

 او همچنين اعتقاد داشت كه در نظام سرمايه داري صنعتي غرب، مذهب و نيروهاي مذهبي نه تنها قادر به نقش آفريني نيستند بلكه خود( بسان دولت و حكومت)، ابزار سلطه طبقات فرادست عليه طبقات فرودست و مانع تحولات سياسي و انقلابي به حساب مي آيند. از نظر او، مذهب زائيده مناسبات توليدي است و نظام سرمايه داري، از مذهب به عنوان عامل حفظ وضع موجود يعني تسليم فقرا در مقابل اغنيا استفاده مي كند به همين دليل «مذهب افيون توده هاست»!

نسل جديد ماركسيست هاي اروپايي و نظريه پردازان جريان چپ نو، نظير تئودور آدرنو و ماكس هوركهايمر، اين وجه از انديشه ماركس را پي گرفتند و براي بيان منظور خود، از اصطلاح فني تر «صنعتِ فرهنگ» (Kulturindustrie ) استفاده كردند. به گمان آنها، طبقه حاكم در نظام سرمايه داري غربي با استفاده از رسانه ها شامل فيلم، سينما، كتاب و روزنامه به شكل دهي فرهنگ، نگرش و عادت ها و بطور كلي به خلق سبك زندگي، براي مردم دنيا پرداخته و از اين طريق، سلطه خود را تحكيم كرده اند.

فرهنگ و صنعت در ايران

سنجش رابطه فرهنگ و صنعت در ايران، حتي نسبت به جوامع غربي، داراي سختي ها و تفاوت هايي است. قبل از هرچيز بايد به ياد داشته باشيم كه فرهنگ در انگليسي(  Culture) كه به معناي كِشت كردن و روياندن است با فرهنگ در زبان فارسي كه مباني فلسفي و اخلاقي دارد، متفاوت است. از آن گذشته به دليل قدمت و غناي فرهنگي موجود در جامعه ايران، هر پديده مدرن و تازه اي، ابتدا نسبتش با فرهنگ سنجيده مي شد تا مشخص شود كه به چه ميزان با ارزش هاي فرهنگي مطابقت دارد. به عبارتي مسئله اصلي حفاظت از فرهنگ در مقابل تحولات اجتماعي و  اقتصادي بوده است. در حاليكه براي كشورهاي پيشرفته، مسئله اصلي « توسعه» است و عمده مساعي آن مصروف همسو سازي چهارچوب فرهنگي با مباني توسعه اقتصادي و صنعتي و همچنين افزايش درجه انعطاف فرهنگ در مقابل فرهنگ و يا خرده فرهنگ هايي است كه صنعت و تكنولوژي توليد و تحميل مي كند.

در ايران باستان اما، به لحاظ مصاديق تاريخي، آنگونه كه مكتوبات نشان مي دهد، ميان روحانيون زرتشتي و طبقات بالاي جامعه(اشراف) رابطه تنگاتنگ و يا ائتلافي دائم وجود داشته و جنبش هاي توده اي ماني و مزدك تا حد زيادي، واكنش به همين پديده بوده است. با اين حال، شناخت رابطه نيروهاي مذهبي با صاحبان حِرَف و صنعت در اين دوره، نيازمند بررسي دقيق تري است.

ورود اسلام به ايران با نگرش تازه به انسان و طبيعت، باعث تغييراتي در نظام توليدي جوامع پيرامون خود شد. به عنوان مثال تا قبل از ورود اسلام به ايران، حوزه اصلي فعاليت هاي صنعتي ايرانيان «فلزكاري» بود اما بعد از استقرار حكومت هاي عربي، جهت صنعتي كشور از فلزكاري به «سفالگري» تغيير يافت كه تا حد زيادي با زندگي ساده و باديه نشيني اعراب شبه جزيره عربستان منطبق بود.

از قرن سوم هجري به بعد، ايرانيان در درون فرهنگ اسلامي، اقدام به تفكر و بازآفريني صنعتي زدند كه از قرن چهارم تا حمله مغولها در قرن هفتم، در واقع نقطه اوج پيشرفت هاي علمي و فني آنان بود. با حمله مغولها، مذهب به عنوان عامل شكل دهنده به فرهنگ صنعتي دستخوش تغييراتي شد كه مهمترين آن انزواي روحانيون مذهبي و فعال شدن صوفيه بود. مغولها با آن دسته از صوفيه كه مبلغ نوعي كار و كوشش اما بيگانه با سياست و حكومت بودند، سازگاري بيشتري داشتند. شايد تحمل مولانا جلال الدين محمد بلخي كه بر تصوف اخلاقي اما غيرسياسي و غيرشورشي تاكيد مي كرد، از همين منظر بوده است(1). تصوف كه از قرن چهارم به بعد عرفان ناميده مي شد، در دوره كشتار مغولها، البته ملجاي روحي و رواني نيز براي مردم آسيب ديده آن زمان به حساب مي‌آمد.

اهل تصوف و اهل حِرَف در ايران

در هر صورت، رابطه فرهنگ و صنعت در ايران، از حمله مغولها تا روي كارآمدن حكومت صفوي را بايد در چهارچوب روابط عرفا و متصوفه با اصناف و اهل حرف و صنايع  بررسي كرد. از اين تاريخ به بعد، رابطه فرهنگ با صنعت همان رابطه اي است كه ميان روحانيون و فقها و كسبه و بازاريان و صاحبان صنايع خرد و پيشه وري بر قرار بوده  كه تا امروز نيز ادامه يافته است.

از آنجا كه در ايران و البته در كل جهان و تا قبل از پيدايي تكنولوژي، صنعت از طريق رابطه استاد و شاگردي و سينه به سينه منتقل مي شد، بطور طبيعي اهل فرهنگ و اهل صنعت، نيازمند رابطه حرفه اي و پيچيده اي نبودند و در واقع ظهور تكنولو‍ژي و نياز به بهره گيري از علم و دانش در ساخت كالاهاي صنعتي، باعث گسترش و پيچيدگي روابط ميان فرهنگ و صنعت شد.

به هر حال از قرن هفتم تا دهم، به تدريج  روابطي ميان صوفيه و صنعگران( اعم از آهنگران، مسگرها و غيره..)  شكل گرفت كه در كتاب «فتوت نامه سلطاني» محمدحسين واعظ كاشفي، اشاراتي به اين رابطه صورت گرفته است (2). اين البته به معني رابطه كامل فرهنگ و صنعت نبود اما اين دوقشر توانستند با هم اتصالي پيدا كنند و از اين رابطه سود متقابل ببرند.

كمك صوفيه و عرفا به اهل صنعت عموما از طريق برگزاري «آئين فتوح» در خانقاهها و يا بازارها  انجام مي شد.« فتوحات»، مقادیر نقدی و غیرنقدی، مثل غذاهایی بود که برای اهل خانقاه فرستاده میشد (3). در مواقعي هم صوفي ها واسطه اطعام مساكين توسط اهل صنعت و كسبه مي شدند. صوفي ها هم به نام باني مجلس اصطلاحا كمر مي بستند و اين باعث افزايش ارزش و حرمت باني مجلس و صاحب آن حرفه مي شد(4).

 حتي صوفيه تلاش مي كردند كه آن دسته از كسبه و اهل حِرَف را كه به هر دليلي دچار ورشكستگي، بدهي و يا بي آبرويي و يا زوال حرمت شده اند را از نابودي نجات دهند و با جلب كمك جوانمردان و اعطاي نوعي احترام اجتماعي، باعث ماندگاري و استمرار كار آنها شوند. شايد رسم گلريزان به معني كمك به افراد بي پول شده اما شريف، از همان آئين فتوت بر جاي مانده است.

همچنين، حضور صنعتگران در خانگاهها و ارتباط با عرفا و شعرا باعث انتقال ارزش هاي انساني و اخلاقي بوي‍ژه بسط رسم فتوت و جوانمردي در ميان صنوف آنها مي شد و از سويي، اهل صنعت هم ابعادي از زندگي واقعي را به عرفا و صوفيه نشان مي دادند تا از مسائل مردم و جامعه  پيرامون خودشان خيلي فاصله نگيرند و اصطلاحا نگاهي صرفا انتزاعي به بيرون از خانگاهها نداشته باشند.  متاسفانه چنين ارتباط هاي اثربخشي ميان اهل فرهنگ و اهل صنعت به مرور دچار انقطاع شد.

رابطه ميان روحانيون و فقيهان با كسبه، بازاريان و صنايع پيشه وري كه رابطه پيچيده تري است، در يادداشت ديگري مورد بررسي قرار خواهد گرفت.  

پانويس ها:

  • در اين باره نگاه كنيد به كتاب «تصوف و تشيع» نوشته كامل مصطفي الشيبي، ترجمه ترجمه عليرضا ذكاوتي قراگزلو ( تهران، انتشارت اميركبير، 1359)
  • كتاب «فتوت نامه سلطاني» نوشته محمدحسين واعظ كاشفي از مهمترين آثار فارسي در باره آيين فتوت است كه در سال 1350 توسط استاد محمد جعفر محجوب تصحيح و انتشار يافته است
  • داود اسپرهم و مرضيه رستگار،« نقد آداب طعام در تصوف»، دوفصلنامه پژوهشنامه عرفان، شماره چهاردهم
  • در اين باره نگاه كنيد به سخنراني دكتر كامران فاني مندرج كتاب « گزارش نخستين هم انديشي فرهنگ و صنعت»، به كوشش قاسم خرمي( تهران، وزارت صنايع و معادن، 1381)

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها