پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

معرفی فعالیت ها و خدمات انجمن حامی

خاموشی مادران شهید
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

به مناسبت سالروز بازگشت آزاده ها به کشور

شما از پدر فرزندان من خبری ندارید؟!

در زندگي حرف هايي هست و رازهايي هست كه يك زن دوست دارد فقط به شوهرش بگويد. غصه هايي هست كه با تکیه روي شانه شوهر پايان مي يابد. گاهي مردي را مي خواهد كه برايش ناز كند ، قهر کند، آشتی کند اما هيولاي جنگ تمام اين فرصت ها ي قشنگ را از همسران شهيدان ربوده است.

این عکس، زن جوانی را نشان می دهد که در هنگام بازگشت آزادگان، آخرین امیدهای او در حال از دست رفتن است. فکر می کرد آخرین اسیری که بر می گردد لابد همسر اوست اما غمگین است بسان همان مادری که آخرین سرباز بازگشته از جنگ فرزند او نیست

من در زندگی با اشک و آه بیگانه نبوده ام اما برای این عکس بارها گریسته اند. به چشم هایش نگاه کنید و التماس پنهانی که در نگاه اوست.

عکس کوچکی از شوهرش را به همه بازماندگان از اردوگاههای عراق نشان می دهد تا شاید، ردی و اثری از او داشته باشند.

احتمالا همسر او هم یکی از هزاران رزمنده و سربازی است که از آنها اثری و خبری نمانده است .

مي خواهم به گوشه اي از درد و رنج و تنهايي آنها در سالهاي زندگي پس از شهادت شوهرانشان اشاره كنم كه يقين دارم حجم آن اندوه از درك و وصف بنده هم فراتر است.

اكنون بيش از سه دهه از پايان جنگ ايران و عراق مي گذرد. پدران و مادران بسياري از شهدا، ديگر در قيد حيات نيستند. همانطور كه چند روز پيش، پدر شهيد افراسيابي بدرود حيات گفت. خواهران و براردان و فرزندان شهدا نيز با زخمي عميق بر روح و جان، به هر حال درگير زندگي خودشان هستند و در اين ميان مي ماند همسران شهدايي كه بيش از 30 سال است كه تنها زيسته و در خفا گريسته اند.

آنها هم روزي مثل همه دختران دم بخت آرزو داشتند كه شوهر كنند، صاحب فرزند شوند و زير سايه همسرشان آرامش بگيرند و خوشبخت شوند. اما با تيري، تركشي و آتشي كه ديگران برافروختند در يك لحظه تمام اين آرزوها دود مي شود. آن زن جوان در ابتداي زندگي مي شود همسر شهيد و مسئوليت و باري كه بعد از اين بايد تنهايي به دوش بكشد و غمي كه بايد از فرزندان پنهان كند.

او به مانند همه زنان شوهر از دست داده، به يك معنا بيوه است و در تمام سختي هاي زندگي يك زن بيوه در جامعه ايران شريك است. از طرفي مادر فرزندان بي پدر است كه هر روز و شب و نيمه شب بهانه اي دارند و دلتنگي هايي كه بايد آرامشان كرد.

همسر شهيد از سويي، يك زن جوان است. همسر 90 درصد از شهداي جنگ در هنگام شهادت همسرشان كمتر از 30 سال سن داشتند. ازدواج مجدد كردن در اين سن و با وجود فرزندان شهيد، مشكلاتي دارد و ازدواج نكردن هم مصائب بيشتر. خلاصه به هر سويي كه برود ديگر اين زندگي براي او، زندگي نمي شود.

در زندگي حرف هايي هست و رازهايي هست كه يك زن دوست دارد فقط به شوهرش بگويد. غصه هايي هست كه با تکیه روي شانه شوهر پايان مي يابد. گاهي مردي را مي خواهد كه برايش ناز كند ، قهر کند، آشتی کند اما هيولاي جنگ تمام اين فرصت ها ي قشنگ را از همسران شهيدان ربوده است. آنها مانده اند و جامعه گرفتاري كه هر كس درگير خودش است و گاه كه فرصت مي يابند به جاي پرسش از صاحبان قدرت، از همسر و فرزند و پدر و مادر شهيد مي خواهند كه پاسخگوي شرايط سياسي و اقتصادي امروز كشور باشند! اين هم غمي بر آن غمهاست

اين روزها هم كه تقريبا اغلب فرزندان شهدا ازدواج كرده اند و پي زندگي خودشان رفته اند، براي همسر شهيد، تازه مي شود آغاز تنهايي دوباره. تنهايي با موههايي كه سفيد شده است، چشماني كم سو، دستان لرزان و استخوان هايي كه تير مي كشد. او مي ماند و عينك تار و قوطي هاي قرص و خاطرات روزهايي كه گذشت و حسرتي كه بر دل نشست و يك عمر دلدادگي و سرگرداني…

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها