پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

جیپ بنیاد شهید تایباد
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

چیپ شوم در شهر تایباد

در سالهاي پايان جنگ ايران و عراق كه شمار شهداي جنگ رو به فزوني نهاد، در شهر تايباد يك اداره مستقلي با عنوان « بنياد شهيد و امور ايثارگران شهرستان تايباد» تاسيس شد تا به امور مربوط به خانواده ها و بازماندگان شهدا رسيدگي كند. قبل از اين، اين امور توسط نهادي مشابه در تربت جام انجام مي شد.

قاسم خرمي

يكي از سخترين وظايفي كه به اين اداره محول شده بود، خبر رساني در خصوص شهداي جنگ به خانواده هاي آنان بود؛ هر چند اين كار به مرور براي آنها تبديل به یک وظیفه اداری متعارف شده بود اما با وجود اين، حتي براي آنها هم چنين خبر رساني هاي شومي، كار راحتي نبود. حتي نگران بودند كه يك خانواده اي با شنيدن خبر مرگ عزيزشان، از حالت عادي خارج شوند و گريبان آنها را نیز بگيرند.

آنها معمولا به خانه سرباز و رزمنده اي كه وارد مي شدند اول در باره خود خانواده پرس و جو مي كردند كه آيا پدر و مادر و همسر و فرزند و خواهر و برادر دارد و يا خير؟ بعد هم مي گفتند كه براي رزمنده شما اتفاق كوچكي افتاده و مجروح شده و بعد توضيح مي دادند كه اين جراحت شايد عميق تر باشد و در نهايت هم تير خلاص را شليك مي كردند و مي گفتند كه عضو خانواده شما به شهادت رسيده و پيكر او فردا قرار است تشييع شود!

اين بدترين و تلخ ترين لحظه و صحنه اي بود كه براي يك انسان قابل تصور بود. اگرچه براي كساني كه بصورت داوطلبانه وارد جنگ شده بودند، كشته شدن از گزينه هاي محتمل بود اما باز هم  شنيدن اين خبر براي خانواده آنها شوك آور و ویران گر بود. حال مادر سربازي كه مي شنيد، پسرش را از او گرفته اند، اصلا قابل توصيف نيست.

براي اداره تازه تاسيس بنياد شهيد تايباد يك خودرو جيپ آمريكايي آبي رنگ فرستاده بودند كه تردد در روستاهاي دور دست و جاده هاي ناهموار را  آسان تر سازد. اين در واقع اولين خودروي جيپ با اين مدل و مشخصات و اين رنگ در كل شهر تايباد بود.  خبر رساني هاي مربوط به كشته شدگان جنگ هم با همين خودرو انجام مي شد.

این خودرو بوی مرگ می داد و تردد آن در سطح شهر و روستاها اغلب حامل خبري  غمناك وجانكاه بود. مردم تايباد اين خودرو را به كنايه « اَكَه خوش خبر» مي ناميدند. جلوي هر خانه اي كه توقف مي كرد، اندکی بعد، صداي ناله و شيون بلند مي شد و ديگر آن خانه، خانه سابق نمي شد

اگر كسي سربازي در جبهه ها داشت و چشمش به اين خودرو نحس مي افتاد، چهارستون بدنش می لرزید.  خلاصه اين جيپ آمريكايي آبي رنگ سالها مثل ارابه مرگ در كوچه پس كوچه هاي تايباد و باخرز می چرخيد و قرباني می گرفت و داغ ها بر دلها می نشاند. 

در همین باره

1 دیدگاه

  1. حمید رضا شاهسونی ۱۴۰۳-۰۷-۰۳ در ۶:۲۲ ق٫ظ

    یادش بخیر
    درود بر تو دکتر عزیز
    همیشه در همه جا یاد اراده قوی تو عزیز در زمان تحصیل و موفقیت هایت بعد از دو سال در سال اول نظری و اراده قوی تو که باعث موفقیت برادر عزیزت که اکنون یکی از وکلای موفق منطقه تربت جام و تایباد و باخرز است و قبولی در کنکور که اگر سهمیه خانواده شهدا نبودی نفر اول رشته علوم سیاسی می‌شدی و افتخارهایت در دوره لیسانس و فوق لیسانس و دکتری بوده و هستم و تو رو جزو خانواده خودم و خودم را هر چند مدت کمی بود ولی خادم شما عزیزان می‌دانستم .از خداوند برایت بهترینها و موفقیت روز افزون آرزومندم



پیشنهادها

خوانده شده ها