پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

خوردن پوست هندوانه
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

ما نسل پوست هندوانه ايم !

در قديم ترا، هندوانه يك ميوه جمعي و خانوادگي بود؛ مثل آبگوشت كه همه با هم مي خوردند و يا همين نوشابه خانواده الان، كه يكبار درش باز ميشود و يكباره هم تمام مي شود

پدرها وقتي غروب از سركار به خانه مي برگشتند، معمولا هندوانه اي زير بغل داشتند كه حالا اندازه آن بسته به تعداد اعضاي خانواده، متفاوت بود. ولي اغلب هندوانه ها  بزرگ و گرم بود و به ندرت هم هندوانه اي پيدا مي شد كه نارس و سفيد باشد.

در شروع كار، هندوانه به يكي از پسراي خانواده سپرده مي شد تا با قرار دادن آن در آب جوي يا حوض، هندوانه را خنك كنند. از اين به بعد هم سرنوشت و سلامتي هندوانه به ميزان حال و حوصله و مشغله پسر خانواده بستگي داشت.

اگر حالي و وقتي داشت كه هندوانه را به آرامي در آب قرار مي داد و به آرامي هم خارج مي كرد و هندوانه نسبتا سالم و خنكي تحويل اعضاي خانواده مي داد و اگر هم حواسش جاي ديگري بود و يا يكي از بچه ها بيرون در منتظرش بود هندوانه را از فاصله سه متري پرتاپ مي كرد به داخل حوض و پنج كيلوهندوانه به همراه دو ليتر آب حوض، تحويل مادر خانواده مي داد.

هندوانه هاي زيادي خورديم كه مزه آب مي داد و قبل از اينكه كسي حرفي بزند، پسر بزرگ خانواده مي پريد و وسط و اشاره حكيمانه اي به گور پدر هندوانه فروش مي كرد و بدون اينكه علت اصلي اين بي مزه گي و يا طعم جلبك تشريح شود، موضوع جمع مي شد. عادتي بود كه همه مشكلات و بدبختي ها را به يك عامل خارجي نسبت دهيم. عامل گرفتاري يا دايي بود كه ارث مادر را نمي داد و يا عموي بزگتر بود كه حق پدر را خورده بود و یا خود پدر بود که زمانی را مفت فروخته بود!

در قديما حتي براي بريدن هندوانه از كلمات خشن تري مثل كشتن و سربريدن هندوانه استفاده مي شد كه طبيعتا به شور وهيجان مراسم هندوانه خوري مي افزود. هندوانه بي زبان را در سيني يا مجمع بزرگي قرار مي دادند و پدر با چاقوي معروف دسته چوبي كه نخ بلند و كثيفي هم به آن وصل بود، روي سر هندوانه قرار مي گرفت. مثل همان صحنه كشتن شتر كه يك بار در پنج راه مشهد ديده بودم.

ما بچه ها هم دور تا دور سيني جمع مي شديم و اين صحنه فجيع را از نزديك نظاره مي كرديم. نفس ها در سينه ها حبس مي شد. هر كدام ما از ما قبل از كشتن هندوانه، ضربه اي به آن مي زديم كه از انعكاس نوع صدا، متوجه شويم كه رسيده است يا خير. ناگهان پدر چاقو را با ضربه اي محكم كه عموما آغشته به عصبانيت و كينه ها و دلخوري ها از زمانه و روزگار بود، بر پيكر هندوانه فرود مي آورد و آب قرمز به هوا فواره مي كرد.

هندوانه به دوقسمت مساوي تقسيم مي شد كه نيمه اول قاچ مي شد و بين بچه ها تقسيم مي شد و نيمه دوم «رو» مي شد و بخش هايي از آن را پدر و مادر مي خوردند و بخش هاي مايل به سفيد و اصطلاحا «ته» و «پوست» هندوانه باقي مي ماند. بعد از اين، تمام دعواهاي ميان بچه هاي خانواده بر سر همين پوست هندوانه بود كه مستعد آبتراش كردن و با قاشق خوردن بود.

پدر بزرگ من معتقد بود كه خوردن ته هندوانه 10 خاصيت دارد و معمولا يكي را مي گفت و بقيه را يادش نمي آمد و يا از گفتنش صرف نظر مي كرد. همين نظريه ها در باره فوائد پوست هندوانه، ميل به نزاع بر سر تصاحب آنرا، افزايش مي داد.

در انتهاي كشمكش ها، پوست هندوانه به پسر بزرگتر مي رسيد؛ هماني كه در بي مزه گي هنوانه هم نقش داشت. مگر اينكه مادر به نفع برادر كوچك تر دخالت مي كرد كه معمولا اين كار را نمي كرد و ما كه پسر بزرگتر بوديم با قاشق به جان پوست هندوانه مي افتاديم.

آنقدر مي تراشيديم كه قرمزي تبديل به سفيدي و سفيدي تبديل به سبزي مي شد و دست آخر قاشق از آن ور پوست عبور مي كرد. گاه بر اثر تراشیدن هندوانه آب به لامپ چراغ گرد سوز می پاشید و همه خانه در تاریکی فرو می رفت.

سركشيدن آب هندوانه، آخر لذت بود كه بايد تجربه مي كرديم. دهان كوچك ما باعث مي شد كه آب هندوانه از گوشه لب ها وارد يقه پيراهن و حتي زير بغل شود و تا ابتداي زير شلواري نفوذ كند.

پيراهن هاي نازك تابستاني با دوبار هنودانه خوردن تبديل به چرم مي شد و به پوست بدن مي چسبيد. آخر كار هندواني خوري در شب، دستشويي رفتن بود. اين هم يكي ديگر از توصيه هاي پدر بزرگ بود.

ناگفته نماند كه پوست هندوانه رقباي ديگري هم داشت كه طبيعتا زورشان به ما نمي رسيد اما روياي پوست هندوانه هميشه در سرشان بود. كره خرها و گوساله، در تمام مدتي كه ما با پوست هندوانه ور مي رفتيم، به ما نگاه مي كردند و منتظر پايان كار ما بودند. دست آخر هم آنچه از پوست هندوانه مانده بود، با همان چاقوي دسته چوبي و نخ بسته پدر ريز ريز مي شد و در اختيار آنها قرار مي گرفت.

به اين ترتيب ماجراي هند.انه تمام مي شد و  منتظر مي مانديم تا شبي ديگر باز پدر صدا كند كه بچه ها ! بياييد كمك کنید. هندوانه خريده ام !

به هرحال، ما نسل پوست هندوانه ايم؛ وقتي بچه بوديم پوست هندوانه حق مسلم ما بود و الان هم كه صاحب بچه شده ايم، بچه هاي امروزي پوست هندوانه نمي خورند و پوست هندودانه سهم پدرهاست

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها