پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
نقش بند خیال به خیال پیوست؛ درگذشت استاد محسن محسنی فرشباف
میراث تمدن بشری مرهون رنج عالمانه و هنرمندانه فرزانگانی است که بدون هیچ توقع و چشمداشتی صرفاً بر مبنای عشق به فرهنگ و هنر نیای خویش، زندگی خود را وقف جامعه انسانی نمودهاند و در عین گمنامی، حاصل تلاشهای مؤمنانه خود را برای نسلهای آینده باقی گذاشتهاند. اما چنانکه بایسته و شایسته است قدر و منزلتشان شناخته نشد و چونان گنجینههای از یاد رفته، تلاشهای صادقانهشان سپاس و قدر ندید. استاد محسن محسنی نیز از آن زمره است. او از پیشکسوتان و صاحب نظران کم نظیر در زمینه هنر- صنعت فرش دستبافت ایران است که در احیاء این هنر- صنعت از یاد رفته به سهم خود تلاش کرد. او روز 15 تیر 1401 در گذشت
در هفتم خرداد سال ۱۳۱۰ در رستم رود از توابع شهرستان نور استان مازندران بدنیا آمدو تا سال ۱۳۳۰ در همان منطقه بود و پس از آن برای ادامه تحصیل به تهران مهاجرت کرد . و چون مشــمول سربازی بود در اداره پلیس گمرک کشــور به عنوان سرباز وظیفه در یگان پزشکی مشــغول شد و سربازی را گذاند و چون کار اداری بود بعداز ظهرها از ساعت ۷ به بعد به آموزشگاه شبانه می رفت و توانست در عرض مدت ۲ سال بصورت فشرده دیپلم خود را بگیرد و در سال ۱۳۳۳ در شرکت سهامی فرش ایران در امور اداری استخدام شد و در سال۱۳۳۴ با دخترخاله خود ازدواج کردو بدلیل علاقه فراوان به ادبیات مشغول خواندن دیپلم ادبی شــد و آن را نیز کسب کرد و پس از مدتی وارد دانشگاه شد و در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه علامه طباطبايي لیسانس خود را گرفت و قصد ادامه تحصیل تا مقطع دکترا را نیز داشت اما متاسفانه بدلیل شرایط شغلی و خانواده و در ضمن بیماری پدر باعث شد که فرصتی برای اینکار بدست نیاورد. اما همواره پژوهش و مطالعات خود را در رشته فرش داشت و توانست متخصص در فرش دستبافت ايران شود.
در حین تحصیل در شــرکت ســهامی فرش ایران بطور مستمر در قسمتهای مختلف از جمله اداری و دفتری، مالی و حسابداری و بازرگانی فعالیت داشت تا زمانی که به عنوان مدیر شعبه به آبادان رفت و مدت ۷ سال در آبادان مدیریت شعبه را داشت و در آنجا نمایشگاه فرش در سال ۱۳۴۵ در سالن پذیرایی شرکت نفت آبادان را برگزار کرد. در همان سالها نمایشگاه فرش بزرگی در نیویورک در سالن پان آمریکن برای شناخت بیشتر فرش در امریکا و برای خرید و فروش و مبادلات با شــرکت سهامی فرش برقرار کرد.
در سال ۱۳۵۱ تصمیم به جمع آوری طرحها و فرش های ایران گرفته شــد که پس از فعالیت فراوان برای عکس برداری از فرش ها و نوشــتن مشخصات درست از آنها دو جلد کتاب نفیس شاهکار فرش ایران را در اسفند ماه ۱۳۵۱ انتشار داد که این مجموعه بسیار نفیس هنوز هم در شرکت فرش ایران موجود است و حاوی صدها مجموعه از عکس و مشخصات فرشهای شرکت فرش از تمامی مناطق ایران می باشد.
محسنی در مصاحبه ای خاطه جالبی از کار خود تعریف می کند که خواندنی است:
من از ســال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ مدیر شعبه کرمان بودم و اصلا خودم شعبه کرمان را بدین صورت درست کردم. کارگاه متمرکز با حدود ۴۰-۵۰ کارگر زدم و دو تا سالن بزرگ در زمین بزرگی در مساحت ۳۵۰۰ متر که در اختیار داشــتم زدم.
برای رنگرزی کارگاه درست کردم و جایی برای روشن کردن کوره های رنگرزی درست کردم چون بصورت ابتدایی در یک چاله مانندی در زیر زمین درست کرده بودند که کارگر مجبور می شد در داخل یک چاله بایستد و گازوئیل را در داخل کوره بریزد و همین باعث می شد که کارگران دست و صورتشان بســوزد و صدمه فراوانی به این کارگران وارد می شد. با احداث یک ســوله در داخل زمین و لوله کشی بر روی زمین از طریق لوله گازوئیل داخل منبع شود و کوره داغ گردد.
تمامی کارگران ار جمله تمامی قالیبافان را بیمه کردم و شخصاً کسی بودم که بیمه قالیبافان را پیشنهاد و بعد از تصویب اجرا نمودم. با توجه به مخالفت تمامی تولید کنندگان دیگر که گفتند من توقع قالیبافان را زیاد کردم و دیگر برای آنها کار نمی کردند و همگی دوست داشتند به کارگاه شرکت فرش بیایند.
بدلیل تعداد زیاد قالیباف در منطقه برای اســتخدام اســتادکاران استانداردی در نظر داشتم و این استاندارد را به استانداری دادم و همه کارگران باید یک توصیه نامه از اســتادان داشــتند تا من استخدامشان میکردم بدین وســیله زبدهترین طراحان و نقاشان و بافندگان و استاد کاران را در مجموعه شرکت فرش جمع کرده بودم. و در عوض بهترین امکانات را در اختیار کارگران قرار دادم.
مهد کودک و شیرخوارگاه برای مادران و نوزادانشان در همان مجموعه درست کردم.
سرویس حمام و دستشویی های جداگانه برای خانمها و آقایان درست کردم و بافندگان بعد از اتمام کار حمام میکردند و به خانههایشان میرفتند. غذا خوری جداگانه برای صرف نهار. بچه های زیر ۱۲ ســال را به کار نمیگرفتم و آنها را روانه مدرسه کردم و در عوض مقدار کار آنها را محاسبه میکردم و به پدر و مادر آنها که در کارگاه بودند نقشههای پر تر و سنگین تر و ریزبافتر میدادم که با در آمدی بالاتر جبران کار نکردن کودکانشان بشود زیرا در آن منطقه بسیار رایج بود که دختران از ۴-۵ سالگی در کارگاههای بافت در کنار مادرانشان قالی میبافتند و این تاســف بار بود.
بیمه هم که جز اصلی شرایط استخدام آنها بود و به همین علت از آنها میخواســتم که هیچگونه تقلبی در کار نداشته باشند و کار مرغوب ارائه شود و بهترین فرشها با زیباترین طرحها در منطقه کرمان و راور و رفسنجان و جوپار مربوط به شرکت فرش بود.
در همین باره
پیشنهادها
خوانده شده ها
آخرین خبرها
مطالب مرتبط
تبلیغات