پیوندهای مرتبط

شرکت ها و تشکل های منتخب
«زهرا خانم»؛ آغازگر کشمکش های خیابانی بعد از انقلاب
هر چه بود، زهرا خانم يك پديده سياسي و اجتماعي خاص بود كه سياست خودسرانه و یا هدایت شده برخوردهاي خياباني او با مردم، بعدها به يك سياست رسمي و ايدئولوژيك تبديل شد و تا چهاردهه بعد از او نيز استمرار يافت.
سال 1358 یکی از بهترین و آرمانی ترین سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به لحاظ آزادی تفکرات و اجتماعات بود؛ که هیچ وقت تکرار نشد
بحث و جدل دانشجویان هوادار گروههای مختلف سیاسی در خیابان های اطراف دانشگاه تهران به همراه فروش کتاب و نوار و اقلام تبلیغاتی، از صحنه های پرشوری بود که از صبح شروع می شد و تا دیرهنگام ادامه می یافت.
در حاشیه گفتگوی دانشجویان و گروههایی که همگی خود را انقلابی و بعضا موثر در پیروزی انقلاب می دانستند، گاه صدای فرهادها و شعارهای زنی میان سال و ژولیده، فضا را می شکافت و آنها را به خود می آورد که با تبسمی از سرتمسخر از کنار آن عبور می کردند و به کارهای معمول خودشان بر می گشتند.
این صدای حاشیه ای که خیلی زود به صدای متن تبدیل شد و بقیه را خاموش کرد، متعلق به زهرا یعقوبی و یا همان « زهرا خانم» معروف بود که یک ایدئولوژی حرف و عمل و عواقب ناگفته و ناشناخته در خود داشت.
زهرا خانم زاده ملایر و از مهاجرین فرودست ساکن پایین شهر تهران بود که در سالهای قبل از انقلاب در منزل شخصی اش به میمنت زادروز اعضای خاندان سلطنتی چشن می گرفت و به شاه دوستان محل شهره بود. بعد از انقلاب نیز بصورت روزمزد در رستوران دانشگاه تهران کار می کرد و همراه شوهرش در جنوب شهر و در خانه ای اجاره ای، سکونت داشت.
او به به دلیل ریختن دندان ها و چین و چروک صورتش شبیه زنان 60 ساله می نمود اما در شکایت نامه ای که علیه مسعود بهنود به خاطر چاپ عکسش در روزنامه تهران مصور در حال صحبت درگوشی با صادق قطب زاده، تنظیم کرده بود، مشخص شد که 36 ساله است.
زهرا خانم شاکی بوده که شوهرش از بابت دیدن عکس او با یک مرد نامحرم( قطب زاده) در روزنامه، غیرتی و عصبانی شده است. بهنود اين زن بزن بهادر را از عوامل قطب زاده، رئيس راديو و تلويزيون وقت معرفي كرده بود. اوایل شايع كرده بودند كه او مادر قطب زاده است، رفتار داش مشتي قطب زاده هم چنين ظني را تقويت مي كرد. خاصه اينكه زهرا خانم گاه به نفع قطب زاده و عليه مخالفان او مثل ابراهيم يزدي شعار مي داد. نزديكان قطب زاده اما منكر اين ارتباط بودند و حدس مي زدند كه اين زن از عوامل هادي غفاري باشد كه در اين قبيل تندروي هاي آن زمان، صاحب سبك بود.
القصه، زهرا خانم که روزهای اول به تنهایی و در حمایت از رهبر انقلاب در خیابانها شعار می داد و « درود بر خمینی می گفت»، به تدریج تبدیل به جمع و جریان 200، 300 نفره ای شد که برای دیگران هم آرزوی مرگ می کرد و خیلی زود از فاز شعارگویی وارد فاز عملیاتی و بزن و بکوب شد.
عملیات زهرا خانم و تیم او از به هم زدن جلسات و تجمعات و بساط کتابفروشی های اطراف دانشگاه شروع شد و به ضرب شتم اعضای گروههای سیاسی و نهایت حمله به زنان بی حجاب در سرتاسر شهر تهران کشیده شد. معروف است که شعار « یا روسری یا توسری» از ابداعات زهرا خانم بوده است.
او دوسال تمام خیابانهای تهران را در قُرُق داشت بدون آنکه با واکنش خاصي از سوی حکومت تازه تاسیس و یا دولت موقت مواجه شود. در اوايل سال 1360 همزمان به شروع نزاع خياباني مجاهدين خلق با حكومت، به ناگاه پاي زهرا خانم از خيابان بريده شد و بطور كلي ناپديد شد!
در تمام اين سالها هيچ خبري از سرنوشت اين زن پر جنب و جوش نيامد و معلوم نشد كه او مريض شد و افتاد و يا كشته شد و مرد و يا از عالم سياست خياباني كناره گرفت! جالب است كه از آن 200، 300 نفري كه در ركاب زهرا خانم شمشیمر می زدند هم هيچ كس هيچي نشانی از او نگرفت و يا خاطره اي از او نقل نكرد!
گروههاي مخالف جمهوري اسلامي، زهرا خانم را مجري اراده بخش هاي تندرو حكومت مي دانستند كه بعد از زهرا خانم هم اين سياست را با نقش آفريني افراد ديگري پي گرفتند. در ميان رسان هاي رسمي حكومت هم هيچ وقت نام و نشاني از او يافت نشد.
هر چه بود، زهرا خانم يك پديده سياسي و اجتماعي خاص بود كه سياست خودسرانه و یا هدایت شده برخوردهاي خياباني او با مردم، بعدها به يك سياست رسمي و ايدئولوژيك تبديل شد و تا چهاردهه بعد از او نيز استمرار يافت.
زهرا خانم به عنوان يك پديده سياسي، نيازمند بررسي هاي دقيق جامعه شناسانه است و با تحقير و تخفيف او سر رشته اين ماجرا هيچ وقت كشف و آشكار نمي شود. حضور لمپن ها و اوباش در عرصه سياست ايران مسبوق به سابقه است. لمپن به افرادی گفته می شود که از آخرین پله زندگی اقتصادی سقوط می کنند و به عنوان مهره ای در خدمت مطامع افراد و یا گروهها قرار می گیرند. این افراد میل شدید به انتقام دارند و در هر فرصت و یا اتفاق پیش آمده دست به تهدید و باج گیری و حتی ضرب و جرح دیگران می پردازند.
اما زهرا يعقوبي با افرادي مثل شعبان بي مخ، رمضون يخي و پري بلنده كه با تطميع حكومت به سقوط دولت مصدق مبادرت كردند تفاوت دارد؛ حتي با چماقداران بعد از خودش هم متفاوت است. معلوم نیست که او این کارها را در قبال دریافت پول انجام می داده و یا واقعا یک رفتار مخرب داوطلبانه بوده است؟