رد کردن و رفتن به محتوا
گرشام

قانون گرشام: یک بینش روش‌شناختی

پول خوب عبارت از پولی است که اختلاف میان قیمت نامی (عددی که روی آن حک شده است) و قیمت فلز آن در بازار صفر یا ناچیز باشد؛ و در مقابل پول بد پولی است که در آن این اختلاف بالا باشد. قانون گرشام می‌گوید اگر هر دو نوع از این پول‌ها در بازار رواج داشته باشند، پس از مدتی تنها پول بد کارکرد پول بودن خود را نگاه خواهد داشت

مهرپویا علا- در تاریخ نظریۀ اقتصادی معمولاً قانون گرشام (Gresham’s Law) به این شیوۀ ساده بیان می‌گردد: پول بد، پول خوب را از گردش خارج می‌کند. گفتنی است که این قانون در شرایطی مطرح شد که هنوز از طلا و نقره یا آلیاژ آن‌ها با دیگر فلزها به‌طور مستقیم به‌عنوان پول استفاده می‌شد. بااین‌وجود درک این قانون هنوز کمک فراوانی به درک دیگر مسائل پولی در حالت کلی می‌کند.

نمی‌توان گفت که بیان سادۀ بالا از قانون گرشام نادرست است، اما دست‌کم تمام واقعیت‌هایی را که قانون قصد توصیفشان را دارد در بر نمی‌گیرد و از آن مهم‌تر اینکه چنین بیان ساده‌ای می‌تواند منجر به برداشت نادرست شود.

برای آنکه موضوع روشن‌تر شود لازم است نخست منظور از پول خوب و بد به‌روشنی بیان گردد. پول خوب عبارت از پولی است که اختلاف میان قیمت نامی (عددی که روی آن حک شده است) و قیمت فلز آن در بازار صفر یا ناچیز باشد؛ و در مقابل پول بد پولی است که در آن این اختلاف بالا باشد. قانون گرشام می‌گوید اگر هر دو نوع از این پول‌ها در بازار رواج داشته باشند، پس از مدتی تنها پول بد کارکرد پول بودن خود را نگاه خواهد داشت و در مقابل پول خوب کارکرد شمش، یعنی کارکرد ذخیرۀ ارزش، پیدا خواهد کرد. بهتر است با مثالی این قضیه روشن گردد.

فرض کنید در کشوری سکه‌هایی با میزان یک گرم طلای هجده عیار به‌عنوان پول رایج کاربرد داشته باشد. بر روی این سکه‌ها علائمی حک شده‌اند که مردم به‌طور گسترده‌ای می‌دانند این علائم حاکی از یک گرم طلای هجده عیارند. پس از مدتی دولت برای رفع مشکلات مالی خود تصمیم به ضرب مقدار بیشتری از سکه می‌گیرد. برای این کار مقدار بیشتری طلا نیاز است و استخراج طلا از معدن کار ساده‌ای نیست و هزینه دارد. اینجاست که دولت به انجام کار ساده‌تری روی می‌آورد: به‌جای آنکه طلای بیشتر استخراج کند سکه‌های در دسترس خود را ذوب می‌کند، طلای مذاب را با قدری فلز مس که ارزان‌تر است ترکیب می‌کند و دوباره سکه‌هایی را به‌وجود می‌آورد، اما کماکان همان علائم پیشین را روی آن‌ها حک می‌کند. به‌این‌ترتیب پول بد ساخته می‌شود. پول بد پولی است که قیمت ظاهری آن بالاتر از قیمت واقعی‌اش ارزیابی شده باشد. قانون گرشام می‌گوید این سکه‌های بدِ جدید و سکه‌های خوبِ قدیمی با یکدیگر نمی‌سازند؛ و سکه‌های خوب محکوم به خروج از گردش‌اند.

گرشام

قانون گرشام چگونه عمل می‌کند؟ در پاسخ می‌گوییم که هیچ امر اسرارآمیز و ماوراءالطبیعه‌ای در قانون گرشام یا دیگر قوانین پراکسیولوژی (علم مطالعۀ کنش انسان) وجود ندارد. تمام عملکرد این قوانین درنهایت بر اثر انتخاب خود ما انسان‌ها به وقوع می‌پیوندد. فرض کنید مقدار طلای موجود در پول‌های جدید (بد) نصف مقدار طلای موجود در پول‌های قدیم (خوب) باشد. بنابراین شما می‌توانید با ذوب کردن پول‌های خوب و افزودن قدری مس به آن‌ها دو برابر گذشته پول داشته باشید؛ چراکه علائم حک‌شده روی این دو نوع از پول یکسان است. تنها هزینه‌ای که متحمل خواهید شد قیمت مس و خود عملیات ذوب فلز است که باید آن را بپردازید و از مجموع سود شما می‌کاهد. اگر فرض کنیم که مجموع قیمت مس و عملیات ذوب فلز آن‌قدر بالا باشد که ارزش انجام این کار را نداشته باشد، پس از ابتدا برای خود دولت هم صرفه‌ای نداشت که بخواهد پول‌های تازه با عیار پایین‌تر تولید کند. پس از مدتی با گسترش آگاهی عمومی از مقدار واقعی طلای موجود در پول‌های جدید دیگر کسی تمایلی به استفاده از پول‌های قدیمی برای خریدوفروش نخواهد داشت. دو پیشامد ممکن است اتفاق بیفتد: یا پول قدیمی به نسبت طلای خود بیشتر ارزیابی می‌شود و قدرت خرید پول جدید افت می‌کند (که این برای دولت نقض غرض است)، یا مردم از پول قدیمی به‌عنوان شمش برای ذخیرۀ ارزش استفاده خواهند کرد و سهل است که پس از مدتی تمام اندوختۀ آن ذوب شده و از گردش خارج شود.

در اینجا اشاره به بحثی روش‌شناختی می‌تواند جالب و آموزنده باشد. ما برای پی بردن به قانون گرشام نیازی به «تجربه» و مطالعۀ آمار و ارقام و اسناد تاریخی نداریم. این داده‌ها می‌توانند مفید باشند؛ حتی بعید نیست خود توماس گرشام، بازرگان انگلیسی، بیشتر به‌واسطۀ تجربه به این پدیده رسیده باشد. بااین‌وجود مطابق آموزه‌های اقتصاد اتریشی قانون گرشام در حیطۀ پراکسیولوژی قرار دارد و می‌توان به‌طور قیاسی و پیشینی به آن رسید. آنگاه که به وجود این قانونِ «طبیعی» پی بردیم دیگر داده‌های خلاف آن را نخواهیم پذیرفت، بلکه برعکس داده‌ها را با این قانون توضیح می‌دهیم.

ممکن است در مقام استدلال مخالف چنین گفته شود که اگر دولت برای ذوب سکه‌های خوب مجازات سختی در نظر بگیرد چه؟ پاسخ این است که ممکن است دولت بتواند جلوی چنین کاری را از طریق مجازات بگیرد، اما آیا می‌تواند تک‌تک فروشندگان را وادار سازد تا همان مقدار کالایی را که در ازای سکه‌های قدیمی به مشتری می‌دادند امروز در ازای سکه‌های جدید تحویل دهند؟ آیا دولت می‌تواند تک‌تک مشتریان را وادار سازند تا در خریدهای خود هیچ تفاوتی میان سکه‌های قدیمی و جدید نگذارند؟ به‌بیان‌دیگر آیا دولت می‌تواند با «دستور» و با داغ و درفش و بخشنامه و برگماردن ناظران دولتی بالاسر تمامی مغازه‌ها کاری کند که قدرت خرید پول جدید به‌اندازۀ قدرت خرید پول قدیمی باقی بماند؟ باز چه‌بسا کسی بگوید که دست‌کم از لحاظ نظری می‌توان تصور کرد که دولت با مجازات بسیار سخت، گماردن ده‌ها هزار مأمور، اجبار به انجام تمام معامله‌ها فقط در مکان‌های زیر نظر این مأمورین و استفاده از فناوری‌های تازه و هوش مصنوعی! به‌منظور نظارت بر دادوستدها بتواند جلوی عملکرد قانون گرشام یا افت قدرت خرید «پول بد» به نسبت طلای واقعاً موجود در آن را بگیرد. پاسخ ما باز هم منفی است. اگر دولتی بتواند چنین سطحی از نظارت را اعمال کند (صرف‌نظر از هزینه‌های سنگین انجام چنین کاری برای دولت) دیگر چه نیازی به ضرب سکه‌های با عیار پایین هست؟ به‌جایش با همین ابزار اجبار نیرومند می‌تواند قیمت خرید کالاها برای دولت را کاهش دهد. به‌عبارت‌دیگر می‌تواند مقدار مالیات را باز هم افزایش دهد. چون وادار کردن فروشنده به پذیرش پولی که ارزش واقعی آن در بازار کمتر از مقدار نامی آن است هیچ تفاوتی با دریافت مالیات بیشتر ندارد.

مثال تاریخی برای عملکرد قانون گرشام به دلیل رواج هم‌زمان نقره و طلا در دوره‌های گوناگون کم نیست. به‌ویژه در شرایطی که طلا و نقره هم‌زمان به‌عنوان پول در یک جامعه رواج داشته باشند احتمال اینکه یکی از این دو فلز با دستور دولت بیش‌ازحد معمول در بازار قیمت‌گذاری شود (در نتیجه به پول بد تبدیل شود) بالا می‌رود. اگر کسی قانون گرشام را درست درک کرده باشد، متوجه خواهد شد که در اینجا لزومی ندارد پول بد همیشه نقره باشد. اگر برای مثال نسبت قیمت طلا به نقره در بازار آزاد 100 به 70 باشد، اما دولت این نسبت را در پول‌های ضرب‌شدۀ خود 110 به 70 در نظر بگیرد، در اینجا سکه‌های طلا پول بد خواهند شد. تشخیص و به‌روزرسانی نسبت واقعی میان طلا و نقره در بازار کار بسیار دشواری بود. درنتیجه معمولاً در اقتصادهای قدیم رواج همزمان دو فلز به‌عنوان پول رایج کمتر اتفاق می‌افتاد.

چارلز عیسوی، مورخ اقتصادی مصری ساکن ایالات متحد در کتاب مهم «تاریخ اقتصادی ایران: 1800-1914» و در ضمیمۀ آن کتاب با عنوان «پول رایج، اوزان و مقیاس‌ها» یکی از مثال‌های عملکرد قانون گرشام را به دست می‌دهد. در آنجا توضیح داده شده است که چگونه از دوران فتحعلی‌شاه به‌تدریج تومان طلا و قران نقره نمایندۀ کمیت کمتری از این فلزها شدند و این روند به کنار رفتن تدریجی پول خوب قدیمی در برابر پول بد جدید انجامید.

گرشام

منبع: اکو ایران

در همین باره

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم





For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

پیشنهادها

خوانده شده ها

رفتن به بالای صفحه