پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
مسائل و مراحل توسعه در جام، تايباد، باخرز و صالح آباد ( بخش دوم)
آرزوها و خواسته ها را به برنامه راهبردي واجرايي و توسعه اي تبديل كنيم !
صنعت و صنعتي شدن جام و تايباد، روياي ماست اما در عالم واقعيت، تايباد و تربت جام شهرهاي مرزي با مسائل و چالش هاي مختص به خود هستند. در عالم واقع بناي يك كارخانه با ظرفيت 100 نفر اشتغال، نيازمند حدود 50 ميليارد تومان سرمايه گذاري است و هيچ سرمايه گذار خصوصي هم بدون دريافت يكسري امتيازات دولتي و معافيت هاي مالياتي حاضر به سرمايه گذاري با اين مقياس، در اين منطقه نيست.
آقاي اسدالله جامي را كه حتما خاطرتان هست؟ در دوره سوم مجلس شوراي اسلامي، نماينده منطقه ما بود و براي دوره چهارم هم كانديدا شده بود كه به همراه اغلب نمايندگان جناح چپ اسلامي مجلس، رد صلاحيت شد و موفق به راهيابي مجدد، نشد.
يك شب كه گمانم اواخر اسفند سال 1370 بود، به همراه يكي از دوستان، سري به ستاد انتخاباتي او زديم كه واقع در منزل پدري اش در تربت جام بود. البته هدف من حمايت و فعاليت انتخاباتي به نفع ايشان(يا كسي ديگر) نبود ولي به هر حال، رفته بودم آنجا كه ببينم ماجرا از چه قرار است.
روي يك ديوار مشرف به جمعيت، تصوير و يا به قول امروزي ها، بيلبورد بزرگي طراحي و نصب شده بود كه در آن، آقاي جامي داشت با انگشت دو تا شهر شيك و مدرن را نشان مي داد و زير عكس نوشته شده بود: « تربت جام و تايباد، شهرهاي صنعتي آينده». منظور آقاي جامي اين بود كه من دوست دارم و يا مي خواهم اين شهرها، تبديل به مراكز توليدي و صنعتي شوند
در آن دوره از انتخابات، آقاي دكتر سيد محمدحسيني انتخاب شد. آقاي حسيني كه آدم دنيا ديده تري بود، در دور دومي كه مي خواست انتخاب شود، پا را از اين هم فراتر گذاشت و اعلام كرد كه علاوه بر صنعت و ايجاد شهركهاي صنعتي، تايباد و تربت جام بايد فرودگاه نيز داشته باشند. چون اگر به هر دليلي هواپيما در فرودگاه مشهد نتواند فرود بيايد، بهترين جايگزين آن، مي تواند فرودگاه تربت جام و يا تايباد باشد و از اين استدلال ها…
حالا وارد قول و قرارها و اميد و آرزوهاي بقيه نامزدها و نمايندگان محترم مجلس نمي شوم كه موضوع اين بحث چيز ديگري است. البته قصد دارم در آينده با تك تك اين بزرگواران ( كه خوشبختانه اكنون همگي از دوستان بنده هستند) بطور جداگانه گفتگو كنم تا كارنامه آنها منصفانه تر مورد ارزيابي قرار گيرد و حتي الامكان به ثبت تجارب آنها اقدام شود
اكنون ممكن است پرسيده شود، اين دو نماينده محترمي كه حرف ايجاد شهر صنعتي و باند فرودگاه مي زدند، آيا واقعا به دنبال زدن حرفي تبليغاتي، عوام فريبانه و خلاف واقع با هدف جلب راي و نظر مردم بودند؟
مسلما خير ! آقاي اسدالله جامي كه با سلام و صلوات و نقل چند داستان از صدر اسلام نماينده مجلس شده بود، شك ندارم كه در دور بعدي هم حتي اگر يك كلمه حرف نمي زد، در همان فضا با همان هواداران و تعداد راي، مي توانست پيروز انتخابات شود.
اما به هر حال آن اسد جامي سال 67 با اسد جامي سال 70 قدري تفاوت داشت. ضمن اينكه اين اسد جامي الان (اتفاقا سال قبل موفق به ديدار و گفتگوي مفصل با ايشان شدم )، با آن اسد جامي سال 70 نيز زمين تا آسمان فرق مي كند؛ يعني پخته تر و فرهيخته تر و واقع بين تر شده است؛ با همان سادگي و صميميتي كه در او سراغ داشتم
به گمان من، آقاي جامي و آقاي حسيني، هر دو دوست داشتند كه براي مردم اين منطقه كه حوزه انتخابيه آنها بود، كار بكنند. برخي كارهاي مفيد هم كردند. ورود كاميون هاي آقاي جامي به منطقه، تغييرات محسوسي ايجاد كرد اما موردي و اتفاقي بود اين «دوست داشتن» هيچ وقت تبديل به يك «برنامه راهبردي و اجرايي و توسعه اي» نشد.
صنعتي شدن و فرودگاه داشتن، فكر و خواسته بسيار عالي و مترقي بود اما از يك مطالعه جامع و عميق و منطبق با واقعيت هاي منطقه نيامده بود و بنابراين قابل تحقق نبود و البته محقق هم نشد. شهرهاي جام و تايباد، صنعتي نشدند كه هيچ؛ از شهرك هاي صنعتي جز تابلويي نماند و حتي معدود واحد توليدي قديمي مثل كارخانه قند تربت جام هم با مشكل مواجه شد. الان كه دارم با شما صحبت مي كنم، حتي نفس كشاورزي سنتي و معيشتي منطقه هم به شماره افتاده است
اين دو مثال را از اين دو دوست گرامي زدم كه اهميت پژوهش، برنامه ريزي و سياستگذاري در مبحث توسعه منطقه اي را توضيح بدهم. واقعيت اين است كه منطقه جام، تايباد، باخرز و صالح آباد ( به رغم همه كارهايي كه انجام شده) هنوز از حيث استانداردهاي اقتصادي و اجتماعي، در رديف مناطق توسعه نيافته كشور قرار دارد و متاسفانه چشم انداز خيلي اميد بخشي هم در اين زمينه، پيش روي ما قرار ندارد.
اما توسعه يافتگي اقتصادي( و يا حداقل فقر زدايي) نيز حتي، به رغم داشتن آرزو و تفكرات خوب، بدون مطالعه مختصات اقليمي منطقه و تدوين استراتژي مناسب و در يك كلام بدون «سياستگذاري درست» محقق نمي شود. يك سياستگذاري درست هم بايد مبتني بر يك درك واقعي از موقعيت، ظرفيت، زيرساخت ها و توانايي منطقه اي باشد. كار سياستگذاري هم بايد توسط يك نهاد واحد و متولي توسعه ( مثل فرمانداري ها) انجام و اقدامات همه نهادها و سازمان هاي ديگر هم در همان راستا باشد.
دو مثال در باره ساخت مراكز درماني
گاهي اتفاق افتاده كه سرمايه گذاري بدون« سياستگذاري» منجر به هدر رفتن سرمايه در منطقه شده است. فاصله روستاي حاجي آباد با شهر باخرز كمتر از 10 دقيقه است. اما در حاجي آباد به دلايل نامعلومي، يك درمانگاه (احتمالا نيمه تعطيل) ساخته شده است با بودجه ساخت همان بيمارستان مي شد در همان روستاي حاجي آباد ، يك ايستگاه اطراق مسافران عبوري با رستوران و حتي بازارچه فروش محصولات محلي احداث كرد و حداقل 10 شغل مستقيم ايجاد كرد.
همين تجربه دوباره در حال اتفاق افتادن است و يكي از نهادهاي نظامي در حال ساخت يك بيمارستان مجهز ديگر در همان شهر باخرز است. در حاليكه اگر چنين بيمارستاني در بالا ولايت و يا ميان ولايت ساخته شود با توجه به اهميت زمان در اعطاي خدمات پژشكي، يقينا كاربرد و كارايي آن چندين برابر خواهد شد. از اين دست مثالها زياد است كه نشان دهد حتي اقدامات نيكوكارانه نيز بدون سياستگذاري درست، ممكن است به نتايج مطلوب منجر نشود.
صنعت و مقدمه اي بر الگوي صنعت گستري در منطقه
صنعت و صنعتي شدن جام و تايباد، روياي ماست اما در عالم واقعيت، تايباد و تربت جام شهرهاي مرزي با مسائل و چالش هاي مختص به خود هستند.
در عالم واقع بناي يك كارخانه با ظرفيت 100 نفر اشتغال، نيازمند حدود 50 ميليارد تومان سرمايه گذاري است و هيچ سرمايه گذار خصوصي هم بدون دريافت يكسري امتيازات دولتي و معافيت هاي مالياتي حاضر به سرمايه گذاري با اين مقياس، در اين منطقه نيست. البته اعطاي امتيازات مالياتي و گمركي به سرمايه گذاران خصوصي براي پوشش ريسك سرمايه گذاري، موضوع متداولي است كه نبايد آن را منفعت طلبي تلقي كرد.
سياست كلي دولت هم آنطور كه مشاهده مي شود، ايجاد واحدهاي بزرگ صنعتي در شهرهاي مرزي نيست. شايد تجربه تلخ حمله عراق به شهرهاي مرزي آبادان و خرمشهر، اين تفكر را پديد آورده است كه سرمايه گذاري هاي كلان در خطوط مرزي، پر ريسك است.
بنابراين، در عالم واقع، تبديل شدن شهرهاي جام و تايباد و باخرز و صالح آباد به شهرهاي صنعتي، روياي دست نيافتني است. مگر ايجاد برخي صنايع واسطه اي مثل شركت فولاد سنگان كه آنهم ناشي از وجود سنگ آهن سنگان خواف است و يا كارخانه شيشه سازي جام كه ناشي از وجود معادن سليس در منطقه است.
به عبارتي يكي از روزنه هاي اميد بخش براي گسترش صنايع واسطه اي در منطقه ما كشف معادن جديد و ايجاد واحدهاي مبتني بر صنايع معدني در منطقه است. كه البته غارت معدن واقع در «گرگاب» شهرك شهيد بهشتي باخرز بواسطه دلالان غير بومي ثابت كرد كه فكر ايجاد صنايع معدني در منطقه ما، از اساس وجود نداشته و همه به دنبال خام فروشي و سود نقد و بي درد سر بوده اند.
روزنه ديگر براي صنعت گستري در منطقه ما، ايجاد صنايع كارگاهي و يا صنايع كوچك است كه البته آنهم نيازمند انتخاب نوع صنعت با توجه به مواد اوليه و سطح تخصص نيروي انساني موجود، در منطقه است. به همين دليل، براي توسعه اقتصادي منطقه، بياد به دنبال مدل هاي ديگري براي توسعه محلي باشيم.
مدل هاي ديگر توسعه اعم از تجاري، خدمات، بوم گردي، كشاورزي و غيره را در بخش هاي بعدي اين نوشته توضيح خواهم داد.