پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

معرفی توانمندی ها و محصولات شرکت نورد و لوله اهواز

روشنفکران چپ
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

به جای اینکه از پدرانتان بپرسید چرا انقلاب کردید؟ اول بپرسید چه کسانی انقلاب نکردند؟!

من هم مثل شما معتقدم که اشغال سفارت آمریکا در سال 59 هزینه های  اضافی و زیادی را برای انقلاب و مملکت درست کرد اما بدنیست بدانید که هیات رئیسه  کانون نویسندگان، مرکب از آقایان شاملو، ساعدی، پرهام، خوئی و یلفانی در پیامی به دانشجویان خط امام در پانزده آبان ۱۳۵۸اقدام دانشجویان فاتح سفارت آمریکا را تحسین کردند و به روح ضد آمپریالیستس آنان درود فرستادند!

این روزها مرسوم است که برخی جوانان شاکی از وضع موجود، مدام پدران خودشان و یا افراد مسن تر را در معرض پرسش و شماتت قرار دهند که چرا در سال 57 انقلاب کردید و اگر شما به خیابان نمی آمدید ما الان چنین بودیم و چنان بودیم!

جدای ازاین بحث مطول و مکرر که  اگر انقلاب نمی شد آیا وضع ما به لحاظ سیاسی و اقتصادی بهتر یا بدتر می شد و جدای از اینکه این پدرانی که الان باید پاسخگوی نسل های جدید باشند، در سال 57 در چه جایگاهی قرار داشتند و به چه میزان قادر به کنترل امواج انقلاب بودند، برای آنهایی که این روزها در بازار مکاره سیاست، نوستالوژی می فروشند و تاریخ تحریف می کنند، حداقل یاد آوری و بازخوانی چند فراز تاریخی از سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی ضروری است.   

اولا، محض ياد آوري آن فضا بدانيد كه افراد اين تصوير از روشنفكران بنام ايران در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي بودند كه در سال 58 به مهدي بازرگان نخست وزير اعتراض داشتند كه ليبرال و سازشكار است و شدت عمل به خرج نمي دهد و انقلابي برخورد نمي كند و تكليف جامعه را با جهان سرمايه داري و ميراث اقتصادي رژيم پيشين روشن نمي كند!
رضا براهني مي گفت بايد از سرمايه داري وابسته سلب مالكيت كرد.حبيب پيمان مي گفت بازار بايد مثل مسجد باشد كه هركس زودتر سجاده اش را پهن كرد، آنجا متعلق به اوست و احمد شاملو مي گفت مهندس بازرگان به درد انقلاب هاي نيم بند و آبكي مي خورد!

 

من هم مثل شما معتقدم که اشغال سفارت آمریکا در سال 59 هزینه های  اضافی و زیادی را برای انقلاب و مملکت درست کرد اما بدنیست بدانید که هیات رئیسه  کانون نویسندگان، مرکب از آقایان شاملو، ساعدی، پرهام، خوئی و یلفانی در پیامی به دانشجویان خط امام در پانزده آبان ۱۳۵۸ و در واکنش به اشغال سفارت آمریکا، خطاب به دانشجویان چه نوشته است :

« دانشجویان عزیز جای بسی شادمانی است که جوهر اصلی انقلاب ایران یعنی مبارزهٔ بی‌امان با امپریالیسم جهانی، به‌ویژه امپریالیسم آمریکا، یک بار دیگر به همت شما فرزندان رشید ملت در دستور روز قرار گرفت…
اقدام شما در لحظه‌ای که امپریالیسم آمریکا شاه فراری را در دامان خود پناه داده است نشان داده که دانشگاه همچنان سنگر مبارزه در راه آزادی و استقلال میهن عزیز است و پرچم جهاد ضدامپریالیستی را قهرمانانه به دوش می‌کشد..

ما شاعران و نویسندگان انقلابی به نمایندگی از جانب کلیهٔ اعضای کانون نویسندگان وظیفهٔ خود می‌دانیم که در این لحظات حساس به روح ضدامپریالیستی شما درود بفرستیم و آرزو کنیم که میهن ما در پرتوی همبستگی و یکپارچگی همهٔ نیروهای مترقی و ضدامپریالیست از سلطهٔ جهانخواران بین‌المللی رهایی یابد و آزادی و دموکراسی مبتنی بر حاکمیت تودهٔ ما که سنگ بنای شکوفایی اندیشه و تفکر و اعتلای فرهنگ جامعه است در پرتوی رهایی کامل ملت ما از سلطهٔ امپریالیسم خون‌خوار هر چه زودتر در سرزمین ما تحقق یابد…

ما از صمیم قلب امیدواریم همچنان که مبارزه علیه دستگاه دیکتاتوری شاه مخلوع به قیام یکپارچهٔ خلق و سرنگونی رژیم پلید شاهنشاهی منجر شد،
این بار نیز قاطعیت موضع ضدامپریالیستی شما به یک مبارزهٔ بی‌وقفه و آگاهانه در همهٔ سطوح علیه امپریالیسم بینجامد.. »…

و بازمحض آگاهی های تاریخی بد نیست بدانید که وقتی به آیت الله خلخالی خرده گرفتند که در دستگیری ها و اعدام ها، شدت عمل کمتری به خرج دهد تا باعث دور شدن مردم از انقلاب نشود، و خلخالی قهر کرد و به خانه رفت،  جمع کثیری از همین روشنفکران و دانشجویان مجاهد خلق و چپ مارکسیست تحصن کردند که خلخالی باید برگردد و در مقابله با ایادی امپریالیسم در ایران شدت عمل بیشتری به خرج دهد. خلاصه فشار روشنفكران چپ انديش و حزب توده و خلخالي و دانشجويان خط امام به بار نشست، بازرگان از نخست وزیری كنار رفت و نيروهاي انقلابي و حزب اللهي و مصادره كن و اعدام كن و غير سازش كار به قدرت رسيدند و شد آنچه دیدیم.

تعدادی از همان روشنفکران و نیز خيلي از گروههاي سياسي اپوزيسيون خارج از كشور مدعي هستند ما انقلاب كرديم و آيت الله خميني انقلاب ما ربود كه مصداق بارز لاف در غربت است. واقعيت تاريخي اين است كه حداقل يكسال مانده به پيروزي انقلاب، همه گروههاي سياسي ماركسيستي و ناسيوناليستي و اسلامي در مقابل او سپر انداختند و رهبري او را پذيرفتند و اذعان كردند كه كسي جز خميني نمي تواند حكومت پهلوي را ساقط كند.

 نمایندگان همين مسعود رجوي و موسي خياباني به عنوان رهبران سازمان مجاهدين خلق، چند ماه مانده به پيروزي انقلاب، خودشان را به نجف و نزد امام خميني رساندند تا بگويند ما رهبري شما را پذيرفته ايم و او را مجاهد كبير نام نهادند

كيانوري و حزب توده و ديگر سازمان هاي ماركسيستي، نه تنها مواضع آيت الله خميني را ستايش مي كردند بلكه به او توصيه مي كردند كه در زمينه اعدام عوامل حكومت شاه، تسويه ارتش و كارمندان و مصادره اموال سرمايه داران بايد سريع تر و كوبنده تر عمل كند و آيت الله خلخالي به عنوان مظهر خشونت انقلابي را به عنوان كانديداي خودشان در مجلس خبرگان معرفي كردند!

جريان هاي ملي مثل جبهه ملي و مصدقي ها و نهضت آزادي و حزب ملت ايران اعم از سنجابي و بازرگان، يزدي و فروهر و قطب زاده و بني صدر و پيمان و غيره نيزهمه براي بيعت به پاريس رفتند و اعلام كردند كه دربست در خدمت او خواهند بود و همانطور كه ديديم مسئوليت نخستين دولت انقلابي به رهبري او را پذيرفتند و تا دوسال اول هم در مسند قدرت بودند

حتي سلطنت طلب هايي مثل سيدجلال تهراني، رئيس شوراي سلطنت براي عرض ارادت به پاريس رفت و استعفاي خودش را هم تقديم آيت الله خميني كرد و بختيار هم قبول كرده بود كه اگر آقاي خميني بيايد و رهبر شود، او حاضر است زير نظر ايشان نخست وزير باشد و گور پدر سلطنت مشروطه!

همه اين روشنفكران، بعدها از منتقدان سرسخت سياست هاي سخت گيرانه آن سالها شدند. گويي از سرزمين ديگري آمده اند. خلاصه فراموشي ملي بد دردي است.

كاش تك تك ما نيز حتي به عنوان شهروند خارج از قدرت، مسئوليت همه احساسات و رفتارها و گفتارهايمان در مقاطع مختلف تاريخي را شخصا بپذيريم و اگر يك تصميم جمعي يا واقعه و رويداد سياسي به نتيجه مطلوب نرسيد، خودمان را كنار نكشيم و پيامد تصميم و رفتار خودمان را متوجه ديگران نكنيم! هميشه شريك موفقيت ها نباشيم!

در همین باره

2 دیدگاه

  1. کامران واحدی ۱۴۰۳-۱۱-۱۳ در ۸:۰۸ ب٫ظ

    درود برجناب دکتر خرمی عزیز مرد اندیشمند و پژوهشگر توانمند که وجودشان در کنار کابینه دکتر پزشکیان موجب مباهات است خود دریایی ست از تخصص و تجربه و دانش
    جسارتا؛
    من که انقلاب ۵۷ را به چشم و عینه تجربه کرده با آنچه فرمودید موافقم وباید عرض کنم؛
    – نظام شاهنشاهی آنچنان پول های باد آورده در اختیار مجموعه وابستگان شان قرار داده بود و چنان در عیش و نشاط و خوشگذرانی بسر میبردند و بی خبر از حال و روز و توده های مردم بودند که اصلا تصور انقلاب را محال میدانستند، بسیاری از کانون های فعال جامعه مدنی مثل آزادی مطبوعات، بیان ، عقیده و نظر ، احزاب، سندیکاها هم بواسطه همین پول هابه ضدنظام مبدل شده بود
    – قشر روشنفکر و دانشگاهی که موتور اصلی محرکه هر جامعه اند و درد مردم را باید میدانستند چنان از رعیت های به شدت تحقیر شده در زیر جور و ظلم و ستم اربابان زورگو وسرمایه داران بی رحم ،بر جمعیت روستایی و حال و روز مردم بیخبر بودند و نمیدانستند که ۷۰٪ جامعه بیسواد است و اینها جزبه انتقام ، خونخواهی، عقده گشایی، تخریب و ویرانی ساختار ها به چیزی نمی اندیشند و دیدیم همانها کمیته هارا تشکیل دادند اکثرا از خانواده های روستائیان ،دهقانان، کسبه جزء ، کارگران و….بودند وبرمصدر دادگاههای انقلابی و اعدام های صحرایی نشستند ، فقط صفت ساواکی و طاغوتی بودن برای اجرای حکم کافی بود، بدنه جامعه به هیچ وجه مفهوم جامعه مدنی ، آزادی های فردی، حقوق شهروندی را نمیدانست و مفاهیمی چون دموکراسی وجمهوریت اصلا پانگرفته بود و این اشتباه بزرگ جامعه روشنفکری بود که اصلا تصوردرستی از رسوخ مذهب در تارو پود کهن الگوهای مردم را نداشتند که به قدرت برسند به افکار ایده آلیستی و آرمانگرایانه آنها اعتنا نخواهند کرد و دیدیم که تنها شدند … این بدنه حامعه آئینه تمام نمای خویش را در آیت الله خمینی میدیدند و به نوعی این جبر تاریخی گریز ناپذیر بود و یک واقعیت تاریخی بود
    – جنگ سرد و تقابل دوقطب بلوک شرق و غرب و هیولای کمونیست هراسی غرب و اختاپوس چهره ضد امپریالیستی و جهانخوارگی و استعماری از غرب بسیار در این تحولات نقش داشتند و دخیل بودند و در این میان نیروهای مذهبی از فرصت استفاده کرده و بتدریج برهمه چیره و غلبه یافتن و همه جریانات دیگر یا کنار رفتند یا حذف شدند ،
    بنظر من سرزنش و شماتت نسل های جدید ناشی از عدم درک شرایط و زمان خاص خودش است و اینکه حاکمان سیاسی باید تغییر نسل ها و شرایط روز گار را بپذیرند و دست به اصلاحات سیاسی بزنند و با برگزاری رفراندوم در شرایط خاص و حساس راه برون رفت از بحران های اجتماعی و توجه به خواست مطالبات عمومی را درک کنند تا کشور دچار آشوب و آشفتگی و بستر ناآرامی های اجتماعی نگردد…🙏



  2. احمد رسا ۱۴۰۳-۱۱-۱۶ در ۵:۲۷ ق٫ظ

    هنوز که هنوز است کم خردان قلم بدست کشور به جای کاوش و کوشش برای دستیابی بع راستی و درستی انشا نویسی میکنند و مطالب دروغ جهل شده همان نویسندگان ایام بیخردی دوره انقلاب را نشخوار میکنند گویی در غار افلاتون اسیر و ازعقل و اندیشه بری هستند.نوشتن جملاتی نظیر نظام شاهنشاهی پولهای باد آورده را دراختیار وابستگان خویش قرار میداد……نشان کامل از بی اطلاعی است. وزارت دارایی.بانک مرکزی و سازمان برنامه آنچنان دقیق و پاکیزه بود که خلاف در آن تقریبا غیرممکن.کدام سند و مدرک را در دست داری؟؟ نوشتههای افرادی مثل براهنی؟؟؟؟ وای به حال این کشور بااین دروغگویان نادانش



پیشنهادها

خوانده شده ها