عبدالرحمن فرامرزی
نویسنده

قاسم خرمی

مدیرمسئول

بيستم تيرماه، سالروز درگذشت استاد عبدالرحمن فرامرزي

در دوره پهلوي دوم، روزنامه نگاران سياسي، ايدئولوژيك و جسور، خيلي فرصت رشد و ترقي نيافتند اما در عوض، تني چند از مروجان حرفه روزنامه نگاري و يا روزنامه نگاران حرفه اي، تربيت شدند و به مدارج بالاي سياسي و حكومتي هم رسيدند؛ يكي از آنها استاد عبدالرحمن فرامرزي بود كه يادداشت ها و مقالات او، اغلب نقل محافل فكري و سياسي وقت بود.

فرامرزي از مردم اهل سنت هرمزگان بود كه در سال 1276هجري شمسي در روستاي گچويه لارستان متولد شد و در نوجواني همراه خانواده اش به بحرين مهاجرت كرد. مدتي براي ادامه تحصيل و كار به عربستان و قطر رفت و سرانجام به تهران بازگشت و بنا به طبع شاعري و نويسندگي و زبانداني كه داشت، به روزنامه نگاري روي آورد و مجله «تقدم» را منتشر كرد.

در طول دوران كاري اش با روزنامه هاي «شفق سرخ»، «آینده ایران»، «اقدام» و «بهرام» و مجلات «وحید» و «یغما» همكاري داشت اما اوج شهرت او در مقام موسس و سردبيري روزنامه« كيهان» مصباح زاده رقم خورد و از همين مسير، به سياست روي آورد و چندين دوره از لار و ورامين به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد و به استادي دانشگاه هم رسيد. ضمنا وكيل دادگستري هم بود.

فرامرزي، هم به روزنامه نگاري عشق مي ورزيد و هم به اهميت مطبوعات بويژه در رژيم هاي استبدادي واقف بود و نقش آن را از راديو و تلويزيون و نطق و خطابه اثر بخش تر مي دانست .

به گفته او : « در ممالک دیکتاتوری با ذره بین مراقبت مي كنند که کدام کلمه روزنامه چه اثری دارد و حتی بو می‌کشند که ببینند چه کلمه ای چه بویی می‌دهد !»

او از معدود روزنامه نگاران دوران خودش بود كه به مسائل جهان اسلام و بويژه قضيه اعراب و اسرائيل نيز حساسيت هايي نشان مي داد و همين امر او را تبديل به يكي از روزنامه نگاران محبوب اسلامگراياني نظير مرتضي مطهري هم تبديل كرده بود.

فرامرزي كه خود را نيمه شاعر و يا به قول خودش «نيمه ديوانه» مي دانست در ابتدا قدري گرايش هاي غرب ستيزانه اشت و سبك زندگي آنان را سرزنش مي كرد اما با سفر به چند كشور غربي و شرقي و آسيايي و مقايسه رفاه و فلاكت مردم آنها، در ديدگاههايش تعديل هايي انجام داد و دست آخر خود را روزنامه نگار واقع گرا، ناميد: « وقتی از هوا، سطح انگلستان را دیدیم، مثل کوری که یک دفعه چشم باز کند، دهانمان از تعجب باز شد… این خصیصه ملت انگلیس است که ادعا نمی‌کنند. من در تمام مدتی که در انگلستان هستم، از هیچ‌کس نشنیده‌ام که بگوید من چیزی می‌دانم. همه می‌گویند کمی می‌دانم، یا اطلاعی در آن دارم. »!

او با اينكه رگه هايي از ناسيوناليزم ايراني داشت اما از سرزنش مدام فرهنگ عمومي مردم ايران، غفلت نمي كرد : «می‌گویند مطبوعات زبان ملت‌اند. این راست است ولی ملّتی که زبان آزادی داشته باشدـ»!

فرامرزي اما در تحليلي نه چندان درست،( به مانند محمود سريع القم امروز ما) فقدان آزادي و دمكراسي در ايران را نه از ناحيه عيوب حكمراني، بلكه بيشتر از ناحيه توسعه نيافتگي فرهنگ سياسي مردم ايران مي دانست : «مهمترین فرق ایرانی با فرنگی این است كه ايراني هرجا دید خرش نمی‌رود، هر ظلم و تجاوزی را قبول می‌کند.خود را به دردسر نمی‌اندازد و زود تسلیم می‌شود و اگر کسی خواست بگوید این ظلم و خلاف قانون است و من تحمل نمی‌کنم، به جای اینکه مردم به حمایت او برخیزند، همه او را مسخره می کنندو بعضی‌ها به نصیحت او برمی‌خیزند که مگر خرت به گل نشسته که سر خود را با شاخ گاو دعوی می‌اندازی؟… من خجالت می‌کشم بگویم از این جهت هیچ ملتی مثل ملت ایران نیست !».

« زبان مطبوعات» مهمترين اثر فرامرزي در باره فنون روزنامه نگاري است كه در سال 1349 منتشر شد اما علاوه بر روزنامه نگاران، دانش و شخصيت جذاب و شوخ طبع فرامرزي، افراد زيادي را تحت تاثير قرار داده بود. پرويز ناتل خانلري استاد برجسته ادبيات فارسي مي گويد: « عبدالرحمن فرامرزی، نخستین مشوّق من در پرداختن به ادبیات بود و من هیچ‌گاه این حقّ او را فراموش نکرده‌ام».

استاد عبدالرحمن فرامرزي در روز 20 تير 1351 در سن 75 سالگي در تهران درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد. يادش گرامي

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها